زندگی پرستاره من

دریچه ای کوچک به جهانی بزرگ

زندگی پرستاره من

دریچه ای کوچک به جهانی بزرگ

قرآن و آسمان

همیشه پنجشنبه اول ماه رمضان، یکی از خیرین روستای فخرآباد(در nکیلومتری جنوب یزد) نمیدونم بخاطر نذر سالیانه یا عشق به قران، جمعی از قاریان و قران دوستان یزد را دعوت میکنه و در مسجد روستای دوردست فخرآباد همه رو به افطار پذیرا میشه و بعد از اون یه جلسه زیبای انس با قران.

این بار منم به این جمع دعوت شدم. یکی از دوستان و شاگردان سابقم چند روز قبل از شروع ماه مبارک باهام تماس گرفت و گفت: رضا میخوایم بریم فخراباد جلسه انس با قران، تو هم میای! میتونی یه رصد مختصر هم واسه جمع برگزار کنی!

کور از خدا چی می خواد؟ ....

خلاصه!

بعد از افطار انصافا مفصل و تعقیبات بعد از افطار (همون چایی،زولبیا و میوه و...) جلسه انس با قران شروع شد. مسجد پربود از ادم. جلسه کم و جمع و جور بود ولی پربار و پرمغز. از تفسیر قران تا قرائت.

راستش بدجوری تو خودم وا رفتم. جمع قاری ها خیلی پرشور بودند و خیلی خوش لحن و خوش سلیقه! بزرگترین دغدغه ام این بود که آیا توضیحات من از آسمون میتونه اون همه توقع رو مرتفع کنه

بعد از مراسم و خروج از روستا، یه جا که آسمون تاریک بود و ستاره ها کاملا در آسمون پیدا بودند، اتوبوس وایساد و برای رصد پیاده شدیم.

 

خداییش همونقدر که متوقع بودن همونقدرم سلیقه داشتن. گرچه زبان از توضیح زیبا قاصر بود اما دلبری آسمون خدا کار خودش رو کرد.

فرصت زیادی نداشتم. پس رصد رو خلاصه کردم. کمی جهت یابی و اصول قبله یابی و از همه مهم تر محل دقیق قبله در شهرستان یزد. صور فلکی معروف آسمان، رصد راه کاهکشان و از همه زیباتر کهکشان اندرومدا که پشت تلسکوپ غوغا میکنه!

از همه بیشتر راننده عجله داشت! با سرعتی بالغ بر نور تلسکوپ رو جمع کردیم و دقیقا پریدیم تو ماشین. ولی خب انگار ذهن دوستان به اون چند کلمه راضی نبود خیل سوالات رصدی در اتوبوس تا یزد بنده رو راحت نذاشت 

آسمون دلتون پرستاره

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد