گزارش رصد ۲۲/۲/۱۳۹۰
بعداز ظهر پنج شنبه ، روزی که خدا مرده ها را نیز آزاد میگذارد، برای برگزاری رصد در کاروانسرای زین الدین مهیا میشدم. یک گروه هلندی که در کاروانسرای زین الدین اقامت داشتند، و با مطلع شدن از برگزاری برنامه رصد آسمان در کاروانسرا در خواست برگزاری آنرا نموده بودند. چند ساعت قبل از رفتن ، تورلیدر معروف یزدی، محسن حاجی سعید، به من اطلاع داد که یک تور ایرانی دیگر برای بازدید به زین الدین خواهند رفت و احتمال دارد برنامه رصد را تقاضا کنند، بار اولی نبود که چنین اتفاقی می افتاد، یک شب با دو رصد آن هم به دو زبان، اولی انگلیسی و دومی فارسی؛ به تنوعش می ارزد. از صبح آنروز بزرگترین دغدغه ذهن من، ابری بودن آسمان بود. یک لکه ابر غلیظ تنها مرکز ایران را احاطه کرده بود که البته با توجه به تحلیلهای سایتهای هواشناسی، تا حدود ساعت 8 شب دیگر اثری از این ابر مخصوصا روی منطقه زین الدین که در جنوب یزد واقع شده نبود. ساعت 7 شب یزد را به مقصد زین الدین زیبا ترک کردم، تا لحظه آخر قرار بر این بود که من با وسیله نقلیه تور ایرانی به زین الدین بروم ولی در لحظات آخر تصمیم به کلی عوض شد و قرار بر رفتن با وسیله نقلیه خودم تا رصدگاه شد. در طی مسیر انگار گم شده ای در آسمان داشتم. مدام سرم به آسمان بود. فکر کنم بیشتر از جاده به آسمان نگاه میکردم. ابر و ابر و ابر. تنها چیزی که در آسمان مشخص بود همین بود. کمی درافق هوا باز شده بود وهمین نوید یک شب صاف را میداد اما دریغ از صاف شدن هوا. حدودا ساعت 8 به رصدگاه زیبای کنسرسیوم رصد یزد یعنی کاروانسرای بی نظیر زین الدین رسیدم. هر دو تور آنجا بودند. هم ایرانی و هم خارجی. هوا تماما ابر بود. موقعیت بحران، آژیر خطر ... . با تور هلندی و مخصوصا لیدر تور که خانمی به نام آنیتا بود صحبت کردم و ضمن توضیح شرایط آسمان از آنها به خاطر عدم امکان برگزاری برنامه رصد در بالای پشت بام و زیر آسمان زیبای کویر مغذرت خواستم. البته ابری شدن هوا نه دست من منجم است و نه دست سایتهای هواشناسی، دست یکی است که آنهم دست ما به او نمیرسد. تورلیدر تور ایرانی حاضر در زین الدین، خانم شاهدی، را کناری آوردم و شرایط را برایش توضیح دادم، او نیز دفعه اولی نبود که در برنامه رصد با شرایط ابری مواجه میشد. قرار بر توضیحات آسمان در همان رستوران کاروانسرا و وصف آسمان با استفاده آی پد و افلاک نمای کوچک زین الدین شد تا درصورت صاف تر شدن تنها گوشه از آسمان ادامه برنامه را در پشت بام ادامه دهیم. همین اتفاق هم افتاد. برنامه حدودا ساعت 9 اغاز شد و نزدیک ساعت 10 بود که ماه از پس ابرها بیرون آمد، سریع تلسکوپ را پشت بام سوار کردم و تور را فراخواندم، ماه طبق معمول زیبا بود، ناگهان متوجه شدم سیاره زیبای زحل نیز پیداست، و این لطف خداوند منجر شد که برنامه آن شب بوی آسمان به خود بگیرد.
آسمون دلتون پرستاره
اگه شما سمت راستی باشید من قبلا شما رو دیدم . فروردین ۸۹
ممنون
خاطرات رصدیتون خیلی جذاب و دوست داشتنیه. آدم حس میکنه خودشم اونجا حضور داشته.
مرسی از خاطراتتون
باید یه فکری کنیم یه برنامه بزاریم هممون از تمام رصدهامون خاطره بنویسیم.
اصلا تبدیل بشه به یه عادت. اونوقت یه روزی میشه ازش یه کتاب ساخت. که حداقل واسه خودمون ژر از شیرینیو جذابیته.