پنجشنبه 8/2/90 باز هم رصد ستارگان کویر، موضوع خاطره شب منجمی دیگر را رقم زد. این بار یک رصد از نوع دوستانه. 11نفر از دانش پژوهان کلاس ها کسب و کار و بازاریابی پروفسور نجاتی به سردستگی دوست عزیر دوران دبیرستان من ، سیدعلی نبوی زاده ، علاقه خود را برای شرکت در برنامه رصد اعلام کردند. "رضاجان رصد باید عالی باشه ها" این جمله را چند باری شنیدم. پس همه چیز رصد باید عالی می بود؛ رصد آسمان کاروانسرای بی نظیر زین الدین(قصر منجمان) و برای ظرافت بیشتر کار بازدید از قلعه ارگ سریزد در مسیر رسیدن به زین الدین زیبا، برنامه ی تفریحی علمی کوچکی بود که برای دوستان عزیزم ریختم. تمامی هماهنگی ها باید مدیریت کنسرسیوم انجام شد و برنامه در عصر پنجشنبه ساعت 17:30 آغاز شد. بازدید از قلعه ارگ سریزد و یک اتفاق بد: هوا درحال ابری شدن بود، بزرگترین دغدغه یک منجم در شب رصد. البته با خنک شدن هوا ،ابرها که که از نوع سایروس بودند در افق فروکش کردند، البته نباید از یاد میبردم که اگر رصد زیادی به درازا کشیده شود ابرها شروع به حرکت در آسمان نموده و لکه های ابر زیبایی آسمان بی نظیر رصد را مختل میکرند.
حدودا ساعت 20 وارد کاروانسرای زین الدین شدیم و پس از شنیدن توضیحات کاروانسرا برای برنامه رصد محیا شدند. همواره باید در ذهن داشت اگر تور دوستانه باشد کار منجم فوق العاده سخت تر از تور غزیبه میشود، دیگر هیچ رودربایستی وجود ندارد و پارازیتها برنامه رصد را حکمرانی میکنند یا اینکه تور ناگهان هوس خوردن شام بالای پشت بام و زیرآسمان خدا میکنند؛ این داستان در رصد آن شب نیز کاملا قابل رویت بود ولی حضور عزیزترین دوست دوران دبیرستان همه این پارازیتها را قابل پذیرش میکرد.
ساعت 00:30 زین الدین زیبا را به مقصد شهر کویری کوچکمان، یزد ترک کردیم، آنجا بود که متوجه شدم تازه مغز دوستان عزیزم به کار افتاده و وقت سوال پرسیدن رسیده است . از اشرق به مغرب، از سیاه چاله و نسبیت انیشتن تا 21 دسامبر 2012 که ای کاش زودتر فرا برسد و برای همه مسجل شود دروغی بزرگ بیش نیست.
برنامه ساعت 1:30 بامداد با خداحافظی آخرین نفر یعنی علی عزیزم تمام شد.
برنامه سختی بود ولی قشنگ بود.
آسمون دلتون پرستاره